موفقیت

شاید واقعا باید از تمام ارزشهایی که تو زندگیت داری جدا شی تا به یه همچین چیزی برسی.

شاید واقعا درستش این باشه که برای ساختن پلی که تو رو به اونور رودخونه برسونه، حاضر باشی ستون پلهای دیگران رو خرب کنی بدون اینکه برات مهم باشه کسی روی پل وایستاده یا نه. بدون اینکه برات مهم باشه که این پلی که داری اینقدر راحت خراب میکنی چه سخت ساخته شده.

شاید واقعا درستش همین باشه.

شاید واقعا درستش اینه که گاهی وقتا بتونی چنان دروغهای قشنگی بگی که هیچ کسی فرقش رو با واقعیت نفهمه. بدون
اینکه برات مهم باشه که این دروغ، چقدر راحت میتونه راست دیگران رو زشت نشون بده.

شاید واقعا درستش همین باشه.

شاید واقعا درستش این باشه که موفق بشی. بدون اینکه برات مهم باشه که با موفقیت تو، اجازه موفق شدن رو از کسانی میگیری که به مراتب از تو مستحق ترن.

شاید واقعا درستش همین باشه. ولی...

اگه قراره به یه همچین قیمتی تموم بشه فکر میکنم... .

پی نوشت: سلام شهر من... فکر کنم حالا حالاها باید تحملم کنی.

نظرات 4 + ارسال نظر
سفر کرده دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 01:47 ب.ظ http://safarkarde.blogsky.com

من هم ساده می نویسم
زندگی شکفتن است
حرکت است
و سفر آغاز یک زندگی .....
راستی باید رفت !

اوبل ایکس دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 02:45 ب.ظ http://obelx.blogsky.com

چقدر ساده و قشنگ نوشتن رو دوست دارم

ناشناس چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 05:28 ب.ظ http://nemikham.blogsky.com

اگه درستش این نباشه چی ؟؟؟

پاتوق چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 06:51 ب.ظ http://patogh.blogsky.com

توی این گرگ بازار بهتره هر چیزی بود الا گوسفند ... شاید بهتره نه گرگ بود و نه گوسفند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد